شاید کمتر کسی بداند موسیقی به صورت غیررسمی از چه زمانی به تبریز پا گذاشته است، اما آواهای دلنواز و روحنواز همیشه بخشی جداییناپذیر از روایتهای تاریخی کوچههای این شهر بودهاند. تاریخ تقریبی آغاز موسیقی علمی و حرفهای در تبریز، ممکن است به سالها پیش از عبدالقادر مراغهای بازگردد؛ اما در تاریخ معاصر، اوج شکوفایی این هنر در شهریور ماه سال 1320 رقم خورد.
نسرین سوار/ تشکیل ارکستر سمفونیک به رهبری جهانگیروف و فعالیتهای جدی در حوزه هنر موسیقی در تبریز، نقطه عطفی بود که این هنر را از شکل غیررسمی و روزمره به مرتبهای رسمی و علمی ارتقاء داد. هنرمندان مستعد موسیقی با یادگیری الفبای موسیقی به استادانی زبده در این زمینه تبدیل شدند. این آموزشها به گونهای ادامه یافت که سازهای موسیقی همچنان به صدا درآمده و شاهکارهای بدیعی خلق شوند.
غلامحسین بیگجهخانی، استاد برجسته تار ایرانی و یکی از بزرگان هنر موسیقی تبریز بود. او مکتب تبریز را تأسیس کرد و به شیوهای خاص در موسیقی پایبند بود. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در روزهای پایانی زندگیاش، او آلبوم مشترکی به نام “بیداد” با استاد محمدرضا شجریان ضبط کرد. بیگجهخانی همچنین در ارکستر جهانگیر جهانگیروف، آهنگساز مشهور جمهوری آذربایجان، به هنرنوازی میپرداخت. محمود فرنام، معروف به “پدر دایرهنوازی ایران” را نشان میدهد. استاد فرنام، تکنیکهای منحصر به فردی در نواختن دایره داشت که او را از سایر هنرمندان موسیقی متمایز میکرد.
موسیقی ایرانی در مکتب تبریز
در کشورهای دیگر ممکن است پایتختها از دیگر شهرها برتری نداشته باشند؛ مثلاً نیویورک و شیکاگو که دستکمی از واشنگتن ندارد، یا آنکارا که نسبت به استانبول ارجحیتی ندارد، و پاریس که بر نیس برتری ندارد. اما در کشور ما، تهران و ساكنانش همیشه بر تمامی نقاط کشور، از لحاظ ارج و احترام، برتری داشتهاند؛ به طوری که غلام حسین بیگجه خانی، در هفتاد سالگی به پای آواز شجریان میآمد تا چند نفری نامی و شهرتی از او بشنوند.
روزی روزگاری در تبریز، تنها جمعی بودند که تار “محمد حسن عذاری” را نمیپسندیدند و معتقد بودند که او از تهران آمده و حلاوت تار تبریز را ندارد. آنها میگفتند که “دستش نمک ندارد” و با تار سر ستیز دارند. در حالی که اگر کسی نوار تار او را بشنود، آنگاه عظمت او در نواختن تار را درک خواهد کرد. این را گفتم تا به یاد بیاورید که چه تارهایی در گوش نغمهسراهای تبریز میچرخید که “عذاری” با آن همه عظمتش، نتوانسته بود دل مردم را بدست آورد.
آواز و موسیقی ایرانی در مکتب تبریز در چند دسته زیرین نمو پیدا کرده بود:
دربار ولیعهد
تا زمانی که تبریز دار ولایتعهدی بود، محل تجمع موسیکاران بود و در هر دوره ولیعهدی، این امر ادامه داشت. در دوره مظفرالدین میرزا، نام این افراد تغییر کرد و با عنوان روضهخوان اندرونی شهرت یافتند. در این زمان، بیشتر این افراد خواننده بودند و ساززنان در دربار رونق چندانی نداشتند.
خانوادههای اشرافی
در تبریز، خانههای برخی از اشراف خوشذوق محل تجمع ساززنان و آوازخوانان بود. اشخاصی مثل کریم آقا صافی، میرعلی اصغر صادق الوعد، جوادآقا اردوبادی و سید حسن طلوعی در این مجالس حضور داشتند.
اهل قضا
برخی از اساتید موسیقی خود از اشراف و نجبا بودند و حلقهای برای خود داشتند. حاجی غلام رضا قیطانچیان و خوانندگانی چون آقامیر حبیب و آقامیرزاعلی نقاش در این دسته قرار داشتند.و از آن سو، جمعی دیگر که در قهوهخانهها گرد میآمدند، به ايجاد فضایی پر نغمه و یادآوری آهنگها و آواهای قدیمی میپرداختند.
موسیقی آذربایجانی
موسیقی آذربایجانی به عنوان یک هنر غنی و متنوع، نمایانگر فرهنگ و تاریخ مردمان آذربایجان است. این موسیقی به سه دسته اصلی مقامی، عاشیق و میخانهای تقسیم میشود. هنرمندان آذربایجانی با خلاقیت و ذوق هنری خود، آثار بینظیری را در این زمینه خلق میکنند. عاشیقها، که از دیرباز در میان مردمان ترکتبار وجود داشتهاند، کسانی هستند که با صدای دلنواز خود و با استفاده از زبان ترکی آذربایجانی شعری را همراهی میکنند. موضوعات این اشعار غالباً شامل حماسهها و دلاوریهای آذربایجان، جشنها و عزاداریهاست و این هنرمندان در مراسمات مختلف نقش مهمی ایفا میکنند.
موسیقی آذربایجانی همچنین از دو شاخه اصلی دیگر شکل گرفته که از نظر سبک و سازها تفاوتهای خاصی دارند. این تفاوتها به نوع سازها و علاقمندیهای متفاوت در میان دوستداران موسیقی مربوط میشود، اما بسیاری از علاقمندان به هنر موسیقی این دو نوع را دوست دارند و از آن بهرهمند میشوند. تعداد زیادی از موسیقیدانان آذربایجانی با تسلط به هر دو شاخه، توانستهاند آثار برجستهای در زمینههای اپرا، موسیقی سمفونیک و باله تولید کنند. از مهمترین سازهای موسیقی آذربایجانی میتوان به تار، بالابان، ناقاره، باغلاما و گارمان اشاره کرد که هر کدام به نوبه خود در رنگ آمیزی و غنای موسیقی آذربایجانی سهم دارند.
موسیقی ایرانی در مکتب تبریز
در کشورمان موزه های متعددی وجود دارد اما موزه موسیقی و صدا در تبریز در نوع خود یکی از موزه های منحصر به فرد و جز اولین موزه صدا و موسیقی در ایران به شمار می رود. این موزه تاریخ حرفه نوازندگی در ایران و قدمت سازهای اصیل ایرانی را به نمایش گذاشته است و خیلی خوب توانسته مردم را با صدا و موسیقی آشنا کند. این موزه اولین موزه صدا و موسیقی است که خصوصی طراحی و اداره میشود. صاحب این مجموعه بزرگ فردی است به نام آقای ساجدی که شخصا در موزه حضور دارد. آقای ساجدی از طرف سازمان میراث فرهنگی تبریز یکی از خانههای قدیمی و تاریخی پیاده راه تربیت را از وارثانش گرفت و تبدیل به موزه کرد. این خانه متعلق به خانواده کلکتهچی بوده و به خانه «امیر پرویز» معروف است.
تاریخچه موزه صدا
بهتر است که در ابتدا اندکی با آقای ساجدی آشنا شوید، آقای ساجدی حدودا 40 سال طول کشید تا تمام ادوات بی نظیر موسیقی را جمع آوری کند و قطعا این کار زحمت بسیار زیادی برای او داشته است او وسایل و ادوات موسیقی را نه تنها از کشور خودمان بلکه از سراسر نقاط دور و نزدیک ایران خریده و جمعآوری کرده است.
در میان وسایل این موزه از سازهای محلی گرفته تا سازهایی با طرح ها و جنس های بینظیر پیدا میشود، برخی از سازهای موجود در این موزه بسیار با کیفیت بوده و جنس آن ها نیز از چوب درختان یا هسته میوههایشان ساخته شدهاند.
آقای ساجدی به غیر از این که دارای مجموعه بزرگ موسیقی بودند، مجموعهای بسیار زیبا و بینظیر از تابلوهای نقاشی که مربوط به موسیقی هستند را در موزه نگه داری می کند و علاوه بر آن مجموعهای از وسایل هم قدیمی دارند که بهزودی به نمایش خواهند گذاشت حرفه اصلی آقای ساجدی موسیقی و نوازندگی است و به همین علت با موسیقی و سازها آشنا هستند.
آقای ساجدی در کنار کار موسیقی فعالیت دیگری نیز دارند و در اوآخر هفته ها برای علاقمندان به موسیقی نشست های آموزشی موسیقی ایرانی و محلی برگزار می کنند، این نشستهایی که توسط این استاد برگزار می شود به موسیقی محلی، موسیقی کودکان، آیین پرده خوانی، تکم چیگری، مثنوی خوانی و… مربوط می شود.
نتیجه گیری:
موسیقی ایرانی مکتب تبریز، با داشتن مقامات سازی و آوازی بکر، نسخهای ناب و اصیل از این هنر نمایانگر قدمت و فرهنگ غنی ایرانی است. این مکتب دارای ویژگیهایی منحصر به فرد است که تا به امروز به شکلی دست نخورده باقی مانده است.هرچه بیشتر در اینباره بحث شود، مشخص میشود که مکتب اصفهان نیز به نوعی خواهر مکتب تبریز است و هر یک زیباییهای خاص خود را دارد. آوازهای این دو مکتب، حتی به ذائقه و سلیقهی مخاطبان هم متفاوت است و هرکدام رنگ و بوی خاص خود را دارد.
بهطور کل، از تاریخچه و تفکرات موسیقی در تبریز باید بگوییم که این دیار، مرکزی برای حفظ و زندهنگهداشتن این سنت غنی بوده و هنرمندان بزرگی از آن برخاستهاند که هریک در زندگی موسیقی ایران نقش بهسزایی داشتهاند.با وجود تمام این پیچیدگیها و اشکال مختلف موسیقی ایرانی، مکتب تبریز با ردیفخوانی و نغمهپردازیهای خود، همواره در پیشبرد و نگهداری این گنجینه فرهنگی، نقش محوری داشته است و میتواند به عنوان مرجع و الگوی موسیقی ایرانی به شمار آید.