برای یادگیری موسیقی از کجا شروع کنیم؟
شروع آموزش موسیقی از کجاست و چگونه است؟ حتما شما نیز در آغاز یادگیری موسیقی سردرگم هستید و از مسیر درست اطلاع ندارید. در این مقاله از قدم اول یعنی یادگیری تئوری و هارمونی موسیقی شروع کرده و در ادامه به سایر حوزه های موسیقی از جمله آهنگسازی ، ملودی سازی ، تنظیم ، میکس و مسترینگ و … نیز خواهیم پرداخت. به شما اطمینان می دهیم در صورت عمل کردن به متد ذکر شده در این مقاله ، با خیال راحت و با پیروی از یک مسیر درست ، در مسیر یادگیری موسیقی قرار خواهید گرفت. ارائه ای بی نظیر از بخش آموزش آهنگسازی در باران بکس که به کمک شما خواهد شتافت.
ابعاد مختلف آموزش موسیقی را بشناسید
موسیقی یک هنر چند وجهی است. کسی که میخواهد اقدام به یادگیری موسیقی کند، باید بداند به دنبال کدامیک از ابعاد یا وجوه موسیقی است. این ابعاد به دو سرشاخه موسیقی علمی و عملی تقسیم بندی می شوند.
علم موسیقی: در این شاخه، هنرجویان موسیقی را از دید یک نظام سیستماتیک و بر اساس نظریات، چارچوب ها و قواعد بین المللی دنبال می کنند. موسیقی نیز همانند هر حرفه و فنی از قوانین و دستوراتی تبعیت می کند که آن را تئوری موسیقی می نامند. موسیقیدانان، آهنگسازان، تئوریسن ها، محققان، مدرسین موسیقی و … به صورت تخصصی در زمینه علمی موسیقی فعالیت می کنند.
موسیقی عملی: موسیقی عملی یعنی اجرا. اجرای معنا دار نت ها، در قالب ریتم و ملودی. نوازندگان سازهای مختلف در این دسته فعالیت دارند. فرقی ندارد ساز زهی باشد یا کوبه ای. بادی باشد یا الکتریکی. اکثر اهالی حوزه موسیقی در این قسمت مشغول به فعالیت هستند.
وجوه مشترک موسیقی علمی و عملی: هر چند موسیقی علمی و عملی دو سر شاخه جدا در موسیقی است، اما وجوه مشترکی نیز دارند.مثلا: نوازندگان حتما باید تا حدودی تئوری مقدماتی را فرا بگیرند تا بر اساس استاندارهای موسیقی بنوازند. یا اکثر آهنگسازان نیز باید تا حدودی به نوازندگی اشراف داشته باشند تا برای خلق اثر بتوانند از آن استفاده کنند.
چگونه ساز مورد علاقه خود را برای شروع آموزش موسیقی انتخاب کنیم؟
هیچ فاکتور علمی برای این قضیه وجود ندارد. چرا که هنر موسیقی یک مقوله حسی است و فقط ذوق و علاقه می تواند به انتخاب نهایی منتج شود. بهترین روش برای تشخیص علاقه و استعداد آن است که آثار نواخته شده معروف را گوش کنیم. حتی المقدور سازهای مختلف را از نزدیک ببینیم و به صدا درآوریم. هر سازی که بیشتر بر دل نشست، همان بهترین گزینه برای انتخاب و شروع یادگیری خواهد بود.
تئوری و هارمونی موسیقی
بی شک یکی از دغدغه های اصلی بسیاری از شما عزیزان این هست که چطور به دنیای آموزش موسیقی وارد شوید. برای شروع موسیقی و حوزههای مختلف آن مانند آهنگسازی ، تنظیم ، خوانندگی و نوازندگی ، اولین قدم در آموختن موسیقی ، یادگیری تئوری و هارمونی موسیقی است. در واقع تئوری و هارمونی الفبای موسیقی محسوب می شود. اگر بخواهیم با یه مثال ساده این بحث را باز کنیم ، آهنگسازی و تنظیم در واقع جمله نویسی و مقاله نویسی است. شما زمانی می توانید جمله ها و مقالات زیبایی را نوشته و خلق نمایید که به الفبای آن زبان مسلط باشید. در نتیجه باید در ابتدا تئوری و هارمونی موسیقی را فرا بگیرید که مهمترین ابزار شما برای یادگیری موسیقی و ورود به دنیای تولید موسیقی است. برای برداشتن هر قدم در دنیای موسیقی می بایست به تئوری و هارمونی موسیقی مسلط بود.
بدون یادگیری تئوری و هارمونی موسیقی ، هیچ کاری نکنید !
پس توصیه می کنیم بدون یادگیری تئوری و هارمونی به هیچ حوزه حوزههای در موسیقی از جمله آهنگسازی ، کار با نرم افزارهای موسیقی ، نوازندگی و … وارد نشوید. این موضوع به سه دلیل هست. دلیل اول اینکه شما بدون دونستن تئوری و هارمونی شاید بتوانید تا جایی پیش روی کنید. اما در ادامه قطعاً به مشکل خورده و در شرایطی قرار خواهید گرفت که می بایست تئوری و هارمونی موسیقی را بدانید. دلیل دوم اینکه شما می توانید با یادگیری تئوری و هارمونی موسیقی از رقبایتان پیشی بگیرید. همیشه تئوری و هارمونی موسیقی به عنوان برگ برنده برایتان عمل میکند و با یادگیری آن از خیلی از به اصطلاح موزیسینها جلو می زنید. و سوم اینکه وقتی به تئوری و هارمونی موسیقی مسلط باشید هر آنچه ذوق و قریحه و احساس موسیقی که در وجودتان هست را می توانید پیاده سازی کنید. زیرا علم و درک کافی را از موسیقی دریافت کرده اید.
بخش های مختلف تئوری و هارمونی موسیقی
شاید برایتان سوال پیش آید که تئوری و هارمونی موسیقی شامل چه بخش هایی می شود. تئوری موسیقی شامل تعریف موسیقی ، نام گذاری نت ها ، تعریف کلید در موسیقی ، میزان ، زیر و بمی صدا ، تعریف اکتاو ، پرده و نیم پرده در موسیقی و همینطور گامهای مختلفی از جمله گام های ماژور و مینور ، درجات گام ، علامت های عرضی ، فواصل و معکوس فواصل است. در بحث هارمونی موسیقی با آکورد های اصلی هر گام ، نحوه ساخت آکورد های مختلف ، از جمله آکوردهای ماژور و مینور آکوردهای افزوده و کاسته ، معکوس کردن آکوردها ، آکوردهای سیکس و سون و مباحث مربوط به هارمونی که با استفاده از آکوردها ما میتوانیم به آن دست پیدا کنیم خواهیم پرداخت.
الفبای تئوری در آموزش موسیقی
نتها را میتوان به عنوان سنگ بنای تئوری موسیقی و در حقیقت، الفبای موسیقی دانست. در تصویر زیر که نمایشی از کلیدهای پیانو است، نتهای موسیقی و محل قرارگیری آنها بر روی کلیدهای پیانو را مشاهده میکنید. البته در این تصویر، نتها با حروف لاتین نمایش داده شدهاند و این درحالیست که همواره نتهای موسیقی را با نامهای «دو»، «رِ»، «می»، «فا»، «سل»، «لا» و «سی» شناختهایم. در ادامه به توضیح نام نتها نیز خواهیم پرداخت.
زیر و بمی
به هنگام بررسی زیر و بمی در تئوری موسیقی باید با مفاهیمی همچون «خطوط حامل» (Staff)، «کلید» (Clef)، نتهای دیز و بمل، سرکلید و … آشنا باشیم که این موارد را در ادامه متن، مورد بررسی قرار میدهیم.
خطوط حامل
نتهای موسیقی به طور معمول بر روی پنج خط موسوم به خطوط حامل یا بین آنها قرار میگیرند. البته، نتهای پایین (بم) و نتهای بالا (زیر) که در این پنج خط قرار نمیگیرند را از طریق «خطوط کمکی» (Ledger Lines) مشخص میکنند. همچنین، هر قطعه موسیقی نیز به بخشهای مختلفی به نام «میزان» (Measures) تقسیمبندی میشود که این تقسیمبندی به کمک خطوط عمودی انجام میگیرد. خطوط میزان شامل «میزان ساده» (Bar Line)، «دوبل» (Double Bar Line) و «پایان» (Heavy Double Bar Line) است که مورد آخر، در آغاز یا پایان تکرار یک قطعه مورد استفاده قرار میگیرد.
مهمترین نمادها در یک قطعه موسیقی از جمله «کلید» (Clef)، «سرکلید» (Key Signature) و «کسر میزان» (Time Signature)، در ابتدای خطوط حامل قرار میگیرند. نمادهای متفاوتی در بالا و پایین خطوط حامل وجود دارند که از آنجمله میتوان به نتها و سکوتها اشاره کرد. در تعریفی ساده، نتها بیانگر صدا و سکوتها بیانگر عدم نواختن نت در آن قطعه هستند.
علاوه بر این، نمادهایی در بالا و پایین خطوط حامل دیده میشوند که سرعت (تمپو) و میزان بلندی (دینامیک) قطعه را برای شما بیان میکنند.نتهای روی خطوط حامل را از چپ به راست و از بالا به پایین میخوانیم. اگر به یک دفتر نت یا به یک قطعه موسیقی نگاه کرده باشید، میبینید که هر قطعه شامل چندین دسته از خطوط حامل است که ترتیب آنها همانطور که گفته شد از بالا به پایین است. اگر قرار باشد که یک شخص، به طور همزمان، چند دسته (خط) مختلف را بنوازد – به طور مثال، دست راست و چپ پیانو – این دستهها به کمک آکولاد به یکدیگر متصل میشوند یا اینکه میزانهای قطعه را به کمک یک خط عمودی به هم متصل میکنند. این موارد را در تصویر زیر مشاهده میکنید.
کلید سل و کلید فا
اولین نمادی که در ابتدای هر قطعه موسیقی مشاهده میشود، «کلید» (Clef) است. دانستن کلید در تئوری موسیقی از آن جهت مهم است زیرا نوع کلید تعیین میکند که چه نتی بر روی خطوط حامل یا بین آنها قرار دارد. به طور مثال، «کلید سل» (Treble Clef) به ما میگوید که خط دوم از پایین در خطوط حامل، نت سل است. با دانستن کلید، میتوانیم به چینش نتها بر روی خطوط حامل بپردازیم. همانطور که پیشتر هم گفته شد، نتها یا بر روی خطوط حامل یا بین آنها قرار میگیرند.
نتها
قبل از آنکه بخواهیم به ادامه متن بپردازیم باید تعریف مختصری از نتها در تئوری موسیقی ارائه کنیم. نتهای موسیقی یعنی نمادهایی که نشاندهنده یک صدا در قطعه موسیقی هستند، نامهای مختلفی را اختیار میکنند. به هنگام بررسی تئوری موسیقی در روش سنتی، این الفبای موسیقی بر اساس نامگذاری سلفژ و به شکل زیر خوانده میشوند:
«دو» (Do)، «رِ» (Re)، «می» (Mi)، «فا» (Fa)، «سل» (Sol)، «لا» (La)، «سی» (Si)
این نحوه نتخوانی در کشورهای مختلفی از جمله ایران، ایتالیا، فرانسه، پرتغال، اسپانیا، ترکیه روسیه و … کاربرد دارد. در کشورهای انگلیسی زبان اما برای خوانش نتها از هفت حرف ابتدای الفبای لاتین کمک میگیرند، بنابراین، نتها به صورت زیر نامگذاری میشوند:
A, B, C, D, E, F, G
اگر بخواهیم این دو روش نامگذاری را با یکدیگر معادلسازی کنیم باید بگوییم که نت لا معادل با حرف لاتین A خواهد بود و به همین ترتیب میتوان سایر نتها را معادلسازی کرد. به طور مثال، کلید سل به نام کلید G نیز شناخته میشود. در نتیجه در ادامه متن، با وجود اینکه از حروف لاتین استفاده کردهایم، اما برای پوشش سایر نامگذاریها نیز سعی میکنیم نحوه خوانش فرانسوی را در متن لحاظ کنیم. در تصویر زیر، خطوط حامل به همراه کلید سل و نتهای آن را مشاهده میکنید.
کلید فا
کلید فا که آن را با نام کلید باس نیز میشناسند، بیان میکند نتی که روی خط دوم از بالا بر روی خطوط حامل قرار میگیرد، نت فا (F) است.
کلید دو
بیشتر قطعات موسیقی، امروزه در کلیدهای سل و فا نوشته میشوند اما برخی قطعات نیز هستند که در کلید دو (C) قرار دارند. کلید دو، کلیدی متحرک است به گونهای که میتواند در محلهای سوپرانو، متسو سوپرانو، آلتو، تنور و باریتون قرار بگیرد. کلید دو در هر خطی که قرار بگیرد، آن نت، نت «دو میانی» (Middle C) خواهد بود که در بحث اکتاوها کاربرد دارد.
سرکلید
«سرکلید» (Key Signature) دقیقا بعد از علامت کلید بر روی خطوط حامل ظاهر میشود. سرکلید میتواند شامل نمادهای «دیز» (Sharp) یا «بِمُل» (Flat) باشد. سرکلید در تئوری موسیقی بیان میکند که کدام نتها باید به صورت دیز یا بمل یعنی به ترتیب نیمپرده زیرتر یا بمتر نواخته شوند.
زمانی که در سرکلید، نت دیز یا بمل داشته باشیم، تمامی نتهای آن خط و نتهای اکتاو باید به صورت دیز یا بمل نواخته شوند. به طور مثال در تصویر زیر (سمت چپ)، در سرکلید، نتها میبمل و سیبمل هستند و در نتیجه، تمامی نتهای این قطعه تا زمانی که سرکلید عوض نشده باشد باید به صورت بمل نواخته شوند. البته تحت این شرایط، در صورتیکه نیاز داشته باشیم نتی در حالت اصلی خود نواخته شود میتوان از نماد «بِکار» (Natural) بهره گرفت.
ترتیب دیز و بمل در سرکلید
دیز و بمل در سرکلید همواره با ترتیبی یکسان ظاهر میشوند. این نوع از ترتیب، با ترتیب گامهای موسیقی یکسان است. به طور مثال، در گامهای سلماژور یا میمینور، تنها یک نت آن هم نت فا به صورت دیز نواخته میشود. در نتیجه، اگر قطعه ما تنها یک دیز – بر اساس گام قطعه – داشته باشد، آن نت همواره نت فا خواهد بود و در ترتیب سرکلید، به عنوان اولین نت قرار میگیرد. ترتیب دیزها در سر کلید به صورت زیر است:
فا دیز، دو دیز، سل دیز، رِ دیز، لا دیز، می دیز، سی دیز
ترتیب بملها، عکس ترتیب دیزها و به صورت زیر است:
سیبمل، میبمل، لا بمل، رِ بمل، سل بمل، دو بمل، فا بمل
تعیین گام موسیقی از روی سرکلید
اگر نمیدانید یک قطعه موسیقی در چه گامی نواخته میشود میتوانید از سرکلید کمک بگیرید. فرض کنید که در یک گام ماژور قرار دارید. اگر سرکلید شامل دیز باشد، گام قطعه نیمپرده زیرتر (بالاتر) از آخرین نت دیز در سرکلید خواهد بود. اگر سرکلید شامل بمل باشد، دومین بمل از سمت راست، گام قطعه خواهد بود.گامهای ماژوری که از این قوانین پیروی نمیکنند، گام «دو ماژور» (C Major) بدون هیچ نت دیز و بمل و گام «فا ماژور» (F Major) با یک نت بمل هستند. حفظ کردن این دو گام نیز کار بسیار سادهای خواهد بود.
در صورتی که موسیقی در گام مینور نوشته شده باشد، میتوان از مینور و ماژور نسبی استفاده کرد. گاهی اوقات تنها با گوش کردن قطعه موسیقی میتوان مینور و ماژور بودن آنرا تشخیص داد. در غیر اینصورت، راه جایگزین این است که به آکورد آخر نگاه کنیم. این آکورد – و به طور معمول نت آخر ملودی – بیانگر مینور یا ماژور بودن قطعه هستند.
نتهای آنارمونیک (مترادف)
در بررسی تئوری موسیقی و نتها، هر نت میتواند به صورت «دیز» (Sharp)، «بمل» (Flat) یا «بکار» (Natural) باشد. دیز و بمل به ترتیب سبب میشوند تا یک نت را زیرتر و بمتر اجرا کنیم . به هنگام نوشتن گامهای موسیقی، بمنظور اینکه نوع نوشتار راحتتری داشته باشیم، از علائم «دوبل دیز» (Double Sharp) و «دوبل بمل» (Double Flat) کمک میگیریم. یک دوبل دیز در واقع شامل دو نیمپرده (یک پرده) زیر تر از نت مورد نظر است و به همین ترتیب، یک دوبل بمل، دو نیمپرده (یک پرده) بمتر اجرا میشود.
گامها و فواصل آنارمونیک
گامها و کلیدها نیز میتوانند به صورت آنارمونیک باشند. به طور مثال در گام ماژور، همواره یک الگوی ثابت از نیمپرده و پرده داریم. بنابراین، اینکه شما یک گام را در میبمل ماژور یا رِ دیز آغاز کنید، از همان الگو استفاده میکنید و کلیدهای پیانو هم به همان صورت خواهند بود.اما توجه داشته باشید که نتهای دو گام مختلف، نامهای متفاوتی دارند. حتی زمانی که این نتها نوشته میشوند هم ظاهر متفاوتی خواهند داشت و برای یک موسیقیدان نیز معنای متفاوتی دارد. به طور مثال، بسیاری از نوازندهها ترجیح میدهند که در گام میبمل ماژور بنوازند تا در گام ر دیز. در برخی موارد جزئی، حتی با وجود اینکه این دو گام از نگاه تئوری موسیقی یکسان هستند، اما ممکن است صدای متفاوتی داشته باشند.
آکوردها و فواصل آنارمونیک
«آکوردها» (Chords) و «فاصلهها» (Intervals) نیز میتوانند به صورت آنارمونیک باشند. نوع نامگذاری آکوردها نیز در بررسی کلیدها و گامهای موسیقی اهمیت بسیاری دارد. یک آکورد دو ماژور، نسبت به آکورد رِ بمل ماژور، در گام «رِ» (D) معنای متفاوتی خواهد داشت.
آهنگسازی و تنظیم آهنگ
در قسمت اول ، تمامی موارد ورود به دنیای موسیقی ، شروع یادگیری موسیقی ، مفهوم تئوری و هارمونی موسیقی را با شما عزیزان به اشتراک گذاشتیم. متوجه شدیم برای یادگیری هر حوزه در موسیقی ، در ابتدا نیاز به دانستن تئوری و هارمونی موسیقی داریم. پس از اینکه به تئوری و هارمونی موسیقی مسلط شدید ، باید قدم بعدی خود را تعیین کنید. اینکه قصد دارید آهنگساز ، تنظیمکننده ، نوازنده ، میکس یا حتی خواننده شوید. در این قسمت به مفهوم آهنگسازی و تنظیم خواهیم پرداخت. در ابتدا می بایست تفاوت آهنگسازی و تنظیم را درک نماییم. بسیاری از هنرجویان موسیقی در ابتدای راه این دو مورد را با هم اشتباه می گیرند و مفهوم دقیق آهنگسازی و تنظیم را به طور کامل متوجه نمی شوند.
میزان و ریتم در تئوری آموزش موسیقی
در این بخش به بررسی نتها و میزان در موسیقی خواهیم پرداخت. از جمله مباحث مطرح شده در این بخش، زمان هر نت، نتهای نقطهدار، تمپو، سنکپ، تکرار و … خواهد بود.
ریتم چیست ؟
ریتم یکی از اساسیترین مباحث در تئوری موسیقی به شمار میآید. برای خلق هارمونیها و ملودیهای مناسب باید فهمی درستی از ریتم موسیقی داشت. البته این مبحث ممکن است در ابتدای امر قدری پیچیده باشد که سعی میکنیم با زبانی ساده، به توضیح مفاهیم آن بپردازیم. در یک تعریف ساده، ریتم را به شکل راهی ساده در تقسیمبندی قطعه موسیقی به ضربها تعریف میکنند. این ضربها و تکرار آنها در فواصل زمانی مشخصی در یک میزان به کمک تمپو (سرعت) مشخص میشود. در حقیقت، ریتم سبب ارتباط بین نوازندگان یک قطعه با یکدیگر خواهد شد.
شکل یک نت
یک آوا یا صدای موسیقی را به کمک یک نت نمایش میدهند. یک نت، اطلاعات مهمی را از جمله میزان زیر و بمی و همچنین مدت زمان اجرای آن در اختیار ما قرار میدهد. برای اینکه به زیر و بمی یک نت دست پیدا کنیم، به کلید و سرکلید و در ادامه، به محل آن در خطوط حامل نگاه میکنیم. هر قدر یک نت، در محل بالاتری از خطوط حامل قرار بگیرد، نت زیرتری (بالاتری) خواهیم داشت. برای اینکه به مدت زمان اجرای یک نت دسترسی پیدا کنیم، باید به «تمپو» (Tempo) و «کسر میزان» (Time Signature) توجه داشته باشیم.
تمامی بخشهای یک نت بر میزان حضور یا اجرا در قطعه موثر هستند. زیر و بمی یک نت به محل حضور سرِ نت بر روی خطوط حامل بستگی دارد. در صورتی که یک نت، بدون سر نوشته شود، به این معنی است که زیر و بمی مشخصی ندارد بلکه نمایانگر نوع مشخصی از ریتم خواهد بود. اینگونه نتنویسی در ضربات درامز یا دست کاربرد دارد. علاوه بر این، به جای نوشتن تمامی نتهای یک آکورد میتوان از این روش نیز استفاده کرد.